دیکشنری
داستان آبیدیک
جری کردن
english
1
general
::
provoke, exasperate
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
جرم گزارش نکردن جرائم سنگین مجرم دیگر یا خیانت او به کشور
جرم گوش
جرم متمرکز
جرم مخصوص
جرم مستوجب اعدام
جرم نفرت محور
جرم کردن
جرم کشنده
جرم کیفری
جرمه بستن
جرمی که مرتکب آن میتواند به قید ضمانت آزاد شود
جرنگ جرنگ
جرنگی
جره
جروبحث
جری کردن
جریان
جریان آب
جریان آتش سوزی
جریان آزاد
جریان آشفته و آرام
جریان اتصال کوتاه
جریان اسلامپ کوچک
جریان اشباع
جریان اصلی
جریان اطلاعات در زنجیره ارزش افزوده زنجیره ارزش افزوده
جریان القا
جریان القائی
جریان الکتریکی
جریان بخارج
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید